مدیر در اتاق با مشاورهای خود جلسه میگذارد و همه براش از کلمات و الفاظ جدیدی استفاده می کنند که او را هیجان زده می کند.
او هر چی از مشاوران میشنود با اشتیاق گوش میکند و نسبت به کارها و ایده های خود تطبیق می دهد و فکر میکند چیزی که مشاوران از بیرون سازمان می گویند همان است که او فکر می کند.
به همین دلیل احساس رضایت بسیار بالایی دارد. فکر می کند تا اینجا همه چیز خوب پیش رفته است.
حتی شک به دل خودش راه نمی دهد که آیا فکر او واقعا با حرف مشاوران تطبیق دارد یا خیر از نظر ذهن او همه چیز ok هست.
حالا که جلسه تمام شد از اتاق بیرون می آید و به سراغ کارمندان خود میرود و می گوید حالا وقتش رسیده تا بترکونیم تیم او یه نگاه سردی به خود گرفته.
مدیر با شور اشتیاق توضیح می دهد و فکر میکند کارمندان نیز مثل او همین انگیزه را دارند ، فقط نمیداند که آنها در ذهن خود میگویند باز شروع شد با چهارتا رفت صحبت کرد دوباره جوگیر شد.
بعد از جلسه تیم به سرجای خود برمیگردد و مدیر به داخل اتاق خود.
بعد از دو روز پیگیری مدیر از کارهایی که در جلسه گفت نهایتا خودش نیز دلسرد میشود و به تنظیمات اولیه بر میگردد یعنی همان کارهای روزمره.
این سرنوشت اکثر مدیرعامل ها و شرکت های ایرانی است.
1- چیزی که به آن توجه نمیشه رشد یک شبه اتفاق نمیفته
2- رشد بدون برنامه ریزی وجود ندارد.
3- برای شروع تغییرات فراهم سازی زیر ساخت نیز مهم است.
4- قبل از انجام حرکت در سازمان با تیم خود از مشکلات فعلی باید صحبت کنید. تا مشکلات الان حل نشه حرکت جدیدی آغاز نمیشه.
5- شما بگوئید …..